چرا امیدوار نماندم
مدارا، تکثرگرایی، آزادی خواهی- به معنای عام آن- و هر ارزش دنیای امروزین که اساس و پایهی تشکیل جوامع مدرن و حکومت های دموکرات و سکولار است، از مسیرهایی در غرب عبور کرده که بدون عبور از آن مسیرها، دستیابی به آنچه امروز برای دنیای مدرن بدیهی است و در دسترس، غیر ممکن مینماید. نگاهی به چند قرن گذشتهی غرب نشان میدهد آنها نخست درگیر کلاسیسیسم بودند. کلاسیسیسم چه میگفت؟ عصارهی آموزههای آن عصر این بود که: قواعدی آسمانی و کلی در قالب دین وجود دارند که قادرند در هر زمان و هر مکان، انسان را به رستگاری و حیات شایسته برسانند. این قواعد تغییرناپذیرند و از سوی شعور برتر- خدا- برای انسان تبیین و تنظیم شدهاند. عصر روشنگری با شورش علیه کلاسیسیسم از راه میرسد با این پیام که: قواعدی عقلی و کلی در قالب علم وجود دارند که قادرند در هر زمان و هر مکان، انسان را به رستگاری و حیات شایسته برسانند. این قواعد تغییر ناپذیرند و عقل سلیم و هر انسانی که بتواند به پختگی لازم از طریق آموزش علوم دست یابد، قادر خواهد بود آنها را کشف کند و چون همه این امکان را ندارند، پیروی از اهل علم لازم است. در حقیقت پیام ...